سلام
راستش خواستم یه مطلب راجع به دوستی و رفاقت و این حرف ها بدم که یه جوری خاطرات من توی این دو سال گذشته بود ولی بهتر دیدم قبلش از دو تا مطلب این دوستمون( منصور) به عنوان مقدمه استفاده کنم. امیدوارم راضی باشند ولی قصد دارم در اولین فرصت دیدار رضایت ایشان رو جلب کنم.
*** چند وقت پیش جایی بودم که در ارتباط با دو واژه کلیدی بحثی مطرح شد. «حق» و « میل»
ما یه «حق» داریم یه «میل» و در حالی که با هم فرق دارند بعضی وقتها با هم اشتباه می گیریمشون. در مواجهه با قضایا ٬ قبل از اینکه بر آشفته بشیم و رگ گردنمون بزنه بیرون باید توجه کنیم که فلان چیز که من انتظارش رو دارم حق منه یا میل من...
یک چیز شاید میل من باشه و اگر انجام نشد و مطابق خواسته من جلو نرفت نباید به هم بریزم.من شاید میل داشته باشم که یکی به من سلام کنه ولی باید فکر کنم که آیا حق هم دارم ؟ اگر فقط میل است و حق نیست نباید از سلام نکردنش ناراحت بشم...
مثلا میل منه که این چیز ٫ اونجای اطاق باشه ولی آیا حق من هم هست؟ فکر میکنم خیلی از دعواهای همسران عزیز(!) از همین جا نشات میگیره. میل خودشون رو به عنوان حق تلقی میکنن و حال آنکه اینطور نیست و یه چیز رو که حق فرض کنی سرش وامیستی و پافشاری میکنی و میشه منشا دعوا و اختلاف.
(حالا ارتباظش به رفاقت)
حالا چرا این مطلب رو دارم مینویسم؟ که مخاطب من دوستان جوانترم ( دانش آموزها) هستن؟
مساله دوست و دوستی برای اونها خیلی مطرح و پررنگه. زیاد پیش میاد که از بی توجهی یک نفر یا از بی وفاییش بهم میریزن یا دپرس میشن و فریاد" بی وفایی بی وفایی دل من از غصه داغون شده" سر میدن ! باید دقت کنند که «میل» اونهاست که دوستشون فلان جور عمل کنه یا اونجوری حرف بزنه یا صد تا چیز دیگه ولی «حق» اونها نیست. اگر به همین موضوع به ظاهر ساده عمل کنند دلخوری و ناراحتی پیش نمیاد و در این محیط خیلی بهتر میتونن رفاقت کنند.
مثلا «میل» من اینه که دوستم همیشه کنار من باشه ، به من توجه کنه ، همیشه صمیمی و با روی باز با من برخورد کنه . نه «حق» من.
********
راستش دلم می خواست یه مطلب بدم اما دلم نیومد رو مطلب آقا رسول بیاد. عیدتون صمیمانه مبارک.؛ حدود یک ساعت آنلاین دارم رو قالب کار میکنم !! این آهنگ هم عیدی من . (حسین)
با سلام
مطالب وبلاگتو خوندم وحقیقتا خوشم اومد
دیدم نامردیه نظر ندم
تو هم اگر وقت کردی یه سری به من بزن
واگر دوست داشتی نظرتو برام بنویس
تا با هم لینک ردوبدل کنیم
جالب بود.یاد قدیم ها اوفتادم.اون روزا که جوون بودم.خام بود.در حال پختن بودیم
جالب بود....
مطلبتو نمی گما....
اینکه بعد از ۷ روز هر دو تایی تون به فکره مطلب دادن افتادین ... جالب بود.
یا حق
سلام. از نظرت خیلی استفاده کردم و همین طور از مطبی که در وبلاگت گذاشتی. اما بگذا یک چیزی هم در مورد مطلبی که برام ارسال کردی بگم. راستش من کاری به سیاست دولت مردان ندارم و این رو هم قبول ندارم پشت کسی بگیم فلانی ایرانی بوده یا نبوده گمون می کنم ابتدای مطلبی که نوشتم همین حرفی رو که دارم می زنم عنوان کردم. سالها بزرگترهای ما در پی چیزی بودن که الان وقتی نسل جوان به آن ایده آلها فکر می کنه خیلی بهش ایراد می گیره. اشکال اینجاست که هر انتقادی رو فحش می دونیم و به این ترتیب هیچی کار انتقادی رو بهش اجازه بروز نمی دیم. اما نظرت هم درسته که انتقاد باید با پیشنهاد همراه باشه. و گمون می کنم آدمهای صاحب نظر در جامعه خودمون کم نداشته باشیم. فقط کافیه که غرورهامون رو کنار بگذاریم و دنیا رو فقط از دریچه تنگ دو دیده خودمون نگاه نکنیم. یادمون نره قبل از اینکه همه ما ایرانی و مسمان و ... زاده بشیم، به عنوان یک انسان به دنیا اومدیم. ممنون که به من سر زدی.
راستی یک چیزی یادم اومد. گاهی فهمیدن مرز بین حق و میل خیلی سخته. منظورم اینه که بستگی به خیلی چیزها داره.