فعلا

فعلا که تا یک هفته از من خبری نخواهد بود. چون امتحانات پایان ترم از شنبه شروع میشه و بطور کاملا فشرده تا شنبه ی هفته ی بعد تموم میشه. واسه همین تو این مدت اگه من رو ندیدید بنارو بر یاس وبلاگی و .... اینها نذارید. بقیه اعضای وبلاگ هم که مانند شهاب سنگ ها هر یک ماه یکبار ظاهر می شوند ولی به قول یه بنده خدایی : بهترین خبر همین حضور تو.

پس تا یک هفته بعد....

فعلا

فردا و دیروز با هم دست به یکی کردند.

دیروز با خاطراتش مرا فریب داد

فردا با وعده هایش مرا خواب کرد .

وقتی چشم گشودم امروز گذشته بود ...

مومن؛ اسکل٫بی همه چیز یا....

یادم میاد راهنمایی بودیم که معلم راهنمای اول یه حدیث واسمون خوند : المومن کیث(البته به فتح ک و جر ی) یه ذره فکر کن. معنی اش چیه؟ مومن کیس مناسبیه ٫ یا اینکه کیس رو بوس معنی کردی؟! خب هیچ کدوم جوابش نبود.  یعنی مومن زرنگه. یعنی نمی ذاره سرش کلاه بره. یعنی تو جامعه اس. یعنی می دونه زرنگی حلال یعنی چی. یعنی می دونه با کی باید چه جوری تا کنه. والله خیر الماکرین یعنی چی! یعنی خدا و به تبع اون بندگان خاصش هم حالیشونه. پپه نیستند. حالا یه حدیث دیگه داریم که می گه مومن خنده اش تو صورتشه و غمش در دلش. یعنی می گه و می خنده. یعنی گوشه گیر نیست. یعنی میاد تو جمع و خودش و  بقیه رو می خندونه. یعنی واسه پاک موندن بقیه رو ایگنور نمی کنه!

 نمی دونم  دیدی یه سری خودشون رو معصوم می دونن و همش از بالا به بقیه نگاه می کنن و سرشون رو می اندازن پایین که: نچ نچ عجب جوونهای بدی. چرا جوونهای ما خراب شدند!  نگاه کن کارشون این شده که هی بگند و بخندند. بعد تسبیحش رو در میاره و شروع می کنه به ذکر. ذکری که مانع از درس خودندش میشه. بعد همون جوونها می رن درس می خونن و موفق میشوند ولی این آقا هنوز داره دست پا می زنه. در جواب می گه: خب خدا داره ما رو امتحان می کنه که سختی و مشکل می اندازه جلوی کارمون.بقیه با تقلب و هزارتا دوز و کلک رفتن بالا. چون من از این کارها نمی کنم فعلا از بقیه عقبم( توجه داشته باش که این حرف هاش تهمت محسوب نمی شه) جلوی بقیه سرش رو کج می کنه و هرکی هر چقدر هم بزنه تو سرش صداش در نمی آد. آخه می دونی پسر خوبیه. اصلا اهل دعوا و سر و  صدا نیست. اصلا صداش از یه حدی بالاتر نمی ره.  شبها به زور خودش رو بیدار نگه می داره تا قرآن و نماز شب بخونه ولی فردا صبح سر کلاس درسش خوابه. تو این هوای سرد بدون کاپشن می ره اینور اونور تا مثلا به  خودش اثبات کنه که اصلا به این مادیات دنیا تعلقی نداره بعد تا 6 روز بعدش مریضه و باز هم از درسش عقب می افته. از چهره اش مظلومیت می باره. هر شب مادرش رو واسه اینکه دیر می رسه خونه ناراحت می کنه ولی عمرا حاضر نمی شه یه موبایل بخره. آخه می دونی خود نفس داشتن موبایل یعنی تو کلی تعلق به این دنیای فانی داری و اس ام اس هاش هم که خرابت می کنه. تازه شنیدم فلانی تو گوشیش کلی عکس بد داره(حالا این شنیدن دیگه معنی غیبت نمی ده). تلویزیون هم که مفسد فی الارضه. نمی تونه با یه دختر پنج دقیقه حرف بزنه. آخه می دونی همه دخترا می خوان آدم رو گول بزنند و اگه من بهشون نگاه کنم درجه ایمانم 2 درجه کم میشه. بذار حقش رو بخورن و بهش بخندن . بذار اسکل خطابش کنن .همه رو واگذار می کنه به خدا. اصلا به این فکر نمی کنه که خدا اون دنیا بهش می گه: اح... جان خب خودت وقتی می تونستی حقت رو بگیری نگرفتی، اومدی اینجا من بهت بدم؟! 

تا اینجا یه تراژدی بود ٫ از این جا به بعد شخصیتش یه ذره عوض میشه!

 عضو بسیج مسجد هم هست. دو سه شب در میون میره تو کوچه ها و یک کلاشینکف می گیره دستش و به خیال خودش امنیت شهر رو این آقایی که فقط شنیده چه جوری باید با کلاش کار کرد تضمین می کنه. یه روز یکی از اهالی محل میاد پیش روحانی مسجد و میگه دیده که دو تا از همین بچه ها با موتورشون ضبط ماشینش رو بردند . میدونی چه برخوردی باهاش میشه؟ برو آقا ، تو از طرف اسراییل و آمریکا اجیر شدی تا بسیجی رو خراب کنی! بجه بسیجی اصلا همچین کاری نمیکنه. بسیجی معصومه. بعد دقت کن امنیت شهر رو همین ها تضمین می کنند.  تو ماشین نشستی و کراوات زدی و داری آهنگ گوش می دی. تازه صداش هم بلند نیست . میاد میگه آقا اون کراوات رو باز کن و ضبط رو خاموش کن.اصلا حریم خصوصی تو ربطی به اون نداره که! با مخالفت تو روبرو می شه و لگد می زنه رو کاپوت ماشین. تو و رفیقات هم تا می خوره می زندیش. بعد فردا از منکرات نامه میاد که آی صاب ماشین ماشین رو بردار بیار پارکینگ و خودت هم بیا منکرات فلان جا. آقا شماره ماشینت رو برداشته بوده!!! تو هم باید بری بگی عسل خوردم تا ولت کنند. به این آدم می گیم مومن. کسی که نمازش ترک نمیشه. غیبت هم نمی کنه. دروغ هم نمی گه. تازه اگه  دختر بد حجاب ببینه میره کلی باهاش صحبت(دعوا) می کنه و نهی از منکر که چرا این دمبل دستکت رو انداختی بیرون. به جان خودم واسه ل... زدن با دختره نمی ره جلو. نیتش فقط انجام فریضه الهیه. اگه ببینه یه دختر و پسر دارن با هم صحبت می کنن فکر می کنه حتما می خوان برن فلان جا و گیر دادن این آقا که خانوم رو ناموس خودش می دونه شروع میشه!...

هیچ کدوم از این اتفاقات برای خودم اتفاق نیفتاده ولی چیزیه که هست . هممون هم می دونیم هست ولی خب نمی شه به خاطر عده معدودی اسم بسیج رو بد کرد که. میشه؟ و چون مجازات این افراد اسم بسیج رو خراب می کنه پس بی خیال. اینها رو هم بازداشت نمی کنیم و فکر می کنیم همشون معصوم هستند. کی به این ها اینقدر رو داده! بابا یه نیرو انتظامی داریم یه بسیج. این دو تا با هم فرق می کنن. حدود اختیاراتشون هم فرق می کنه. تازه حدود اختیاراتشون با وزارات اطلاعات هم فرق می کنه. گفتم وزارت اطلاعات یاد یه جوک افتادم که بیشتر از اینکه بخندونه آدم رو به گریه وا میداره.

می گن یه روز یه مسابقه ای بین موصاد و سیا و وزارت اطلاعات ایران بود که کی زودتر یه خرگوش رو توی جنگلهای آمازون پیدا می کنه. خلاصه سیا تمام تلاشش رو  می کنه و ۱ ساعته خرگوش رو گیر میاره. موصاد دیگه خودش رو پاره می کنه و ۴۵دقیقه ای خرگوش رو پیدا می کنه ولی می بینن اطلاعات ایران بعد از پنج دقیقه با یه خرس خونی مالی میاد. می گن این که خرسه. خرسه می گه: آقا به خدا من خرگوشم!!

افسوس که بعضی ها از اسامی سوء استفاده می کنند ولی هیچ کسی هم جلویشان رو نمی گیره. و تاوان این داستان رو باید ملت بدهند!!! چرا نمی خوایم قبول کنیم که بابا هیچ کسی معصوم نیست و ممکنه که اشتباه کنه. همون کسی که تو مدتهای زیادی پشت سرش نماز خوندی ممکنه نتونه از پس هوای نفسش بربیاد! آدمها هستند که باید به اسمها و گروه هاشون هویت بدهند ولی اینجا داریم به بهانه ی اسم و گروهی که یه نفر داره راجع بهش قضاوت می کنیم. ممکنه روحانی هم اشتباه کنه . ممکن بزرگترین اشتباه رو بکنه. نمی خوام بگم همشون بد هستند . این که مشخصه که غلطه. ولی باید قبول کنیم هر طایفه ای هر جور آدم داره. و تموم شد اون موقعی که یه صفت رو همه ی آدمهای یک گروه داشتند. یه زمانی اسم بسیجی و روحانی حرمت داشت. ولی امروزه به خاطر سوء استفاده ی بعضی ها این اسامی نیز دارن به جرگه فراموش شدنی ها می پیوندند. ولی نمی دونم یه سری چرا نمی خوان به خودشون بقبولونن که بابا......

 

  

پ.ن: المومن کیث: راستش رو بخوای معنی اش یادمه ولی اینکه متن عربی اش درسته یا نه رو نمی دونم! واسه همین اگه اشتباه بود دین و ایمان ما رو نبرید زیر سوال و بگید که تو همین رو که اشتباه گفتی پس کل حرفات شر و وره. آخه عادت دارید برای دفاع از خودتون....راستی عیدتون هم مبارک.!

  دانلود یه برنامه فیلتر شکن: رفتن به سایت ارکات و لذت واقعی رو درک کردند  Testimonials رو دوباره خوندن. نمی دونی چه حالی  داد! این نرم افزار هم عیدی من به شماها!

آدمـک آخــرِ دنیــاست، بخند

آدمـک مـرگ هـمین جاست، بخند
آن خـدایی که بـزرگش خوانـدی
به خـدا، مثـل تـو تنهـاست
، بخند
دستخطی کـه تـو را عاشـق کرد
شوخـیِ کاغــذی ماسـت،
بخند
فکر کن دردِ تـو ارزشـمند است
فکر کن گریـه چـه زیباست،
بخند
صبحِ فردا به شبت نیست که نیست
تـازه انگار کـه فـرداسـت،
بخند
راستـی آنچـه بـه یــادت دادیم
پَر زدن نیست کـه درجاسـت،
بخند
آدمــک نغمــهء آغــاز نخوان
به خــدا آخــر دنیـاست، بخند ....

 

 

ترشحات ذهنی....

سلام

(خیلی وقته که اول نوشته هام سلام نمی نویسم. حالا هم نمی دونم که حقیقتش باید این کار رو بکنم یا نه)

بیر: امتحانات پایان ترم داره یواش یواش میاد و به دنبالش اضطراب خاص خودش رو هم میاره٫ البته نه خیلی ولی خب بالاخره یکی از مولفه های امتحان هم همین اضطرابشه دیگه!

ایکی: میدونی ! داره خوش می گذره. من خوش نمی گذرونم ها. خودش داره خوش می گذره. یعنی بخوام نخوام تک تک لحظه ها داره خاطره میشه.خاطره هایی که هیچ کدومش بوی تکراری بودن نمی ده! بوی خستگی از این که ای بابا اینکه کار هر روزمونه. همه چی تنوع داره. حالا اینکه آدم توی این دنیای پر تنوع غرق بشه ٫ خوبه یا نه رو کار ندارم ولی خب چیزیه که الان هست.حالا شاید این حس به دلیل عوض شدن محیط ایجاد شده باشه ولی اگه اینطور بود باید خیلی وقت پیش ها از بین می رفت. شایدم این وابسته به شخص شخیص بنده باشه ٫ چون خاطره ها رو ما میسازیم دیگه ٫ پس آیا واقعا اگه نخوایم می تونیم خاطره ساز نباشیم؟! نمی دونم می تونم منظورم رو برسونم یا نه؟! می خوام بگم تا اینجا روزی تو دانشگاه نبوده که خاطره ای اعم از شیرین یا تلخ نداشته باشه ولی خب دبیرستان روزهایی داشت که می رفتی و دقیقا همون کارهای دیروزت رو می کردی. یعنی کارها کاملا واست تعریف شده بود.( البته به این نکته هم اشاره کنم که دبیرستان هم خیلی روزهای خوبی داشت و به نوبه ی خودش حال می داد ).ببین وقتی شما یک کار رو خیلی زیاد انجام بدی انجام این عمل به یک قسمت مغزت منتقل میشه که انجام دادن اون دیگه نیاز به فکر کردن نداره. مثلا رانندگی : اولش خیلی دقت می کنی که پاتو آروم از کلاچ بیاری بالا و گاز رو فشار بدی تا ماشین خاموش نشه و این حرف ها ولی بعد از گذشت یه مدت خودت می فهمی دیگه به این که داری کلاچ رو جابجا می کنی فکر نمی کنی. یا مثلا برای خودم اتفاق افتاده که الله اکبر نماز رو که گفتم رفتم تو فکر به یه موضوعی و یه دفعه که چشم باز کردم دیدم رکعت آخر نماز هستم و دقیقا تمام ذکرها و اعمال نماز رو هم کاملا درست انجام دادم. می فهمی یعنی خودش انجام می شه و تو حواست بهش نیست و این به خاطر تکراری بودنشه. ولی خب این از مزیت های دانشگاهه که تا میای بهش عادت کنی تموم میشه. این (ترم) و قرتی بازی ها تو دبیرستان هم بود ولی ما که زیاد ترم حالیمون نبود و ترم یک و دو واسمون فرق نمی کرد ولی خب دانشگاه تا اومدیم ببینیم چی به چیه ترم یک تموم شده !

چقدر درس خوندن واسه کنکور خوب بود.البته من که درس نمی خوندم. ولی همین که هدفمون مشخص بود خیلی خوب بود. الان هم هی راه بریم بگیم واسه فوق لیسانس می خوام بخونم و فلان ٫مثل کنکور نمیشه.

اوچ: هر روزی که می گذره بیشتر به این نتیجه می رسم که ایران جای ماندن نیست ، آخه تا کی بنازیم به حافظ و سعدی و اصفهان و کورش و انقلاب و هشت سال دفاع مقدس و.... بابا به خدا تموم شد. همه شون مرده اند. اسم خلیج فارس رو هم ازمون گرفتند و ما هم قدرت پس گرفتنش رو نداریم. الان چی داریم که ساخته ی دست خودمون باشه و به عنوان یه افتخار در دنیا ازش بشه نام برد  (حتما سمند؟!) چی داریم که تا اسمش بیاد همه یاد ایران بیفتند؟ قدرت مند ترین در خاور میانه؟ کدوم خاورمیانه؟ خاورمیانه ای که اعرابش تو حرمسراهاشون شکم گنده می کنند و امریکا هم یک پا در افغانستان و یک پا هم در عراق داره می .... به ایران! تازه همین قدرتمندترین در خاورمیانه رو هم دروغ می گیم! می دونی رفیق ارمنی ام می گفت: تو ارمنستان امنیت از ایران خیلی بهتره. مثلا یه دختر می تونه ساعت 2 شب کامل تو شهر راه بره و قدم بزنه بدون اینکه اتفاقی براش بیفته. بعدا بیا روزنامه های ما رو نگاه کن که هر روز کلی از صفحات خودشون رو به حوادث اختصاص می دند. چی بگم! به چی دل ببندیم. به خانواده؟ رفقا؟ چقدر؟ آره تو این مملکت بزرگ شدی ولی مطمئن باش ضررهایی که بهت رسونده خیلی بیشتر از سودهاییه که ازشون استفاده کردی. کی اینجا به تو اعتماد می کنه؟ کی قبولت داره؟ همه فکر می کنن می خوای سرشون رو کلاه بذاری . تازه این برای وقتیه که تو بخوای براشون کار کنی. اگه کسی بخواد واست کار کنه که اگه زرنگ نباشی کلاهت پس معرکه اس! واقعا خندم می گیره از اینها که ایران رو برای آثار باستانی و فرهنگ و ملت پیش از این دوست دارند. ملت قبل برای تو چی کار کردند؟ فوق فوقش به زور یک خودکامه کاخی ساختند و برات گذاشتند تا الان موزه بشه و از خارج توریسته بیاد و پولش رو هاپولی کنیم. تازه مطمئن باش اگه گذشته گان می دونستند که آثار باقی مانده شون بعدا ایجاد درآمد می کنه حتما اونها رو هم از بین می بردند. من واقعا از این جماعت دایناسورها تشکر می کنم که تو این منطقه از دنیا مرده اند تا امروز ما بیاییم و از نفتی که باقیمانده آنها است کسب درآمد کنیم که اگه همین رو هم نداشتیم....

 

دورت: خیلی ها را دوست دارم و خیلی هم دوست دارم. می خواهم برایم بمانند و برایشان بمانم. گاهی حس می کنم دلم به سمت بعضی هاشان کشیده می شود به حدی که سعی می کنم با به آغوش کشیدنشان بر آورده اش کنم. آن دوستانی که این تجربه را داشته اند که بی موقع بهشان زنگ زده ام و یا پیام عشقولانه!! فرستاده ام این را می دانند. کتمان نمی کنم که خیلی وقت ها این حسم موقتی بوده است اما گذشت زمان حس مرا نیز تقویت کرده است و درصد خطایش را تقلیل داده. دوست ندارم ازشان -که کم هم نیستند- نام ببرم  به این دلیل که شاید رفتارشان با من تصنعی شود و شاید به دلیل احساساتی بی احساس بودنم!(به نقل از...)

 

*حرف زیاده ولی عمرا یه سری تا همین جاش رو هم نخوندن چه برسه به اینکه دو سه تا پاراگراف دیگه هم بهش اضافه کنم. می ذارم واسه بعد....

 

 

در گذرگاه زمان

خیمه شب بازی دهر

با همه تلخی و شیرینی خود می گذرد

عشق ها می میرند

رنگ ها رنگ دگر می گیرند

و فقط خاطره هاست

که چه شیرین و چه تلخ                                     

 دست ناخورده به جا می ماند

اینجا ایران است؛ قرن بیست و یکم!

  • یادمه قدیما روی پارچه های ترحیم می نوشتن:

انا لله و انا الیه راجعون

     برادر ارجمند، جناب آقای ... مصیبیت وارده را به شما و خانواده محترمتان تسلیت عرض نموده و از خداوند متعال علو درجات را برای آن مرحوم خواستاریم .

                                                                                                           از طرف جمعی از دوستان

 

چند روز پیش بالای درب دانشکده فیزیک دانشگاهمون اینو دیدم:

 پرواز را به خاطر بسپار پرنده مردنی است

 فرزانه عزیز ما را در غم خود شریک بدان.

  دوستانت در دانشگاه

  • جوونهای پفک نمکی الآن که من و شما باشیم دیگه سلیقه جوونهای روغن کرمونشاهی و فلان چیز بمانجایی رو نداریم:

دیگه چ...فیل وجود نداره.الآن ما کورن می خوریم!

قدیما کتلت بود حالا رولت فیله و پنیر (چه افتضاحی!)

قدیما کاهو سکنجه بین بود، حالا کافی میکس، کافه گلاسه، قهوه برزیلی، چای سبز و البته زهرماری...

  • جوونهای الآن دیگه دوستاشونو از بین هم جنس ها و هم کلاسی هاشون انتخاب نمی کنن. دیگه گذشت اون زمون که علی و جواد تو مدرسه کنار هم می نشستن و با هم دوستای خوبی هم می شدن.الآن کامبیز با میترا جون دوست می شه. اولی 19 سالشه و دومی 17 سال داره.همکلاسی ها هم خیلی مرام بذارن یه سلام و علیکی با هم می کنن! تازه قدیم ترا آقا کامبیز و میترا خانم تو پارک با هم دوست می شدن و قرار می گذاشتن، حالا دیگه زحمت پارک رفتن هم نمی کشن. از تو خونه با همین اینترنت زهرماری همه چیز حله.
  • قدیما بچه ها واسه کار تابستونی و برای کمک هزینه درسی یا میرفتن شاگرد میکانیکی وای می ایستادن یا توی یه آب میوه فروشی کار می کردن. بعضیا پادویی میکردن و اونهایی که باباشون یه دفتر دستکی دکونی چیزی داشت میرفتن ور دست باباهه!اما درسته که اینجا ایرانه، اما حواستون باشه که قرن، قرن 21 امه...

حالا دیگه شازده پشت PC اش میشینه و با تی شرت تنگ و ترش همراه با یه لیوان قهوه برزیلی، زیر باد کولر گازی پوستر طراحی میکنه!

  • یه زمانی بود ملت 400 نفری تو یه حوض کلو کثیف می پریدن و تو سر و کول هم می لولیدن و اسمش رو هم می گذاشتن آب تنی. حالا آقازاده که پاشو تو استخر با بلیت 000/20 تومنی می گذاره یکی با حوله سرشو می گیره، یکی با حوله تهشو می گیره، یکی براش کیسه میاره که ...توش بگذاره . اون یکی در کمدشو براش باز میکنه.وقتی هم که قابلمه شازده به آب خورد دوباره راهیش میکنن و تا دم در بدرقه اش می کنن که آقا قبل از اینکه سوار پرشیاش بشه سرما نخوره!
  • نکته قشنگ بعدی اینه که قدیما ملت لباس می پوشیدن تا اعضا و جوارحشون رو بپوشونن، اما الآن لباس می پوشن که ...رو....
  • جوونهای قدیم اهل کشتی و ورزش زورخونه ای بودن، الآن بیلیارد و اسنوکر مده!

البته کانتر و گیم نت هم همون نقش مساجد قدیم رو بازی میکنه واسه جمع کردن جوونهای مجل!

·    یه زمانی رستورانهای سنتی با تخت و موسیقی سنتی و نور ملایم صدای آب آبشار مصنوعی مورد پسند بود. حالا کافی شاپها و فست فودها با فضایی تاریک- تا چشم چشم و نبینه- و دکوراسیون قرمز- تا چش و چارت درآد-  همراه با موسیقی سرسام آور و البته فلاشر سفید- تا نور از تمام اعضا و جوارحت بیرون بزنه- مد شده که البته دارای صندلی هایی به قطر 2 سانتیمتر مربع می باشد تا موقع خوردن یه لیوان زهر ماری انقدر این پا اون پا بشی که بلکه یه لپت جاشه!  

اما با این همه یادمون باشه، هرچند قرن بیست و یکمه اما اینجا هنوز ایرانه!

                                                                          عیدهاتون مبارک

 

 

             

                         

نقدی همراه با طنز...

این مقامات مملکتی هم دل شان به چه چیزهایی خوش است. خودشان می گویند و خودشان هم می خندند. آقای رحمانی، رئیس دفتر حافظ منافع ایران در آمریکا، بعد از کلی فکر کردن و آمار گرفتن، رایحه خوش صادر کرد و گفت: « در آمریکا 8 تا 12 میلیون مسلمان وجود دارند که حدود 2 میلیون نفر آنان شیعه هستند. 85 درصد از این شیعیان ایرانی اند.» آگاهان ادامه دادند: این ایرانیان که 85 درصد شیعیان را تشکیل می دهند، همان شیعیانی هستند که از دست حکومت جمهوری اسلامی فرار کرده و به آمریکا رفته اند. این 85 درصد شیعیان، عمدتا در لس آنجلس سکونت دارند و نام تعدادی از آنان بدین شرح است: لیلا فروهر، نوش آفرین، محمد خردادیان، بهروز وثوقی، کامران، هومن، بلاک کتز، شهرام شب پره، ضیاء آتابای، هخا، شهبال شب پره، سیاوش قمیشی، شماعی زاده، هاتف، فرامرز آصف، فرامرز اصلانی، دی جی علی گیتور، پیروز، فتانه، عارف و داریوش سجادی. در ادامه این توضیح آمده است که این گروه که 85 درصد شیعیان آمریکا را تشکیل می دهند، صاحب 25 شبکه تلویزیونی هستند که هر روز برای شیعیان برنامه پخش می کند.که این شبکه های تلویزیونی شیعیان را در حال رقص باباکرم نشان می دهند. همچنین بخشی از این شیعیان در لاس وگاس مشغول بازی هستند که دارند نذر می کنند که اگر خدا یک شانسی به آن ها بدهد در بلاک جک یا شمن، شب جمعه [ ببخشید یکشنیه هفته بعد هم بیایند همان جا و سفره بیندازند].

می دونی! نمی خوام مسخره کنم ٫ می خوام بگم یه ذره فکر کنیم به حرف هامون!!! کدوم یکی از این ۸۵ درصد می شن شهید چمران که برگردند و واسه مملکتشون جان بدهند؟! پس الکی از اسم مسلمون استفاده نکنیم. نمی دونم یه آماری حاج آقا ماندگاری توی مسجد دانشگاه اعلام کرد که نمی دونم چقدر درسته یا غلط ولی گفت در زمان جنگ فقط ۷ درصد مردم ما رزمنده بودند. حالا حقیقتش رو بخوای نمی دونم درسته یا نه! تازه این تو مملکتیه که کلش اسلامیه!!

یا علی