برای کسی که دوستش دارم!!

این غزل حافظ منو کشته:
مرا مهر سیه چشمان ز سر بیرون نخواهد شد   
                                                         قضای آسمانست این و دیگرگون نخواهد شد
رقیب آزارها فرمود و جای آشتی نگذاشت 
                                                         مگر آه سحر خیزان سوی گردون نخواهد شد؟
مرا روز ازل کاری بجز رندی نفرمودند        
                                              هر آن قسمت که آنجا رفت از آن افزون تر نخواهد شد
خدا را محتسب ما را به فریاد دف و نی بخش         
                                                    که ساز شرع ازین افسانه بی قانون نخواهد شد
مجال من همین باشد که پنهان عشق او ورزم
                                                 کنار و بوس و آغوشش چه گویم چون نخواهد شد
شراب لعل و جای امن و یار و مهربان ساقی      
                                                            دلا کی به شود کارت اگر اکنون نخواهد شد

                         مشوی ای دیده نقش غم ز لوح سینه حافظ
                        که زخم تیغ دلدارست و رنگ خون نخواهد شد
رسول

آشتی برای پیش گیری از...

به نام آنکه قلب را به عشق و دل را به مهر آکنده ساخت...

یکی دو روزه که در یکی دو تا از این وبلاگ ها مشکلاتی پیش اومده که شاید باعث از بین رفتن صمیمیتی بشه که در طی این درست شده.( یعنی اگه بخواد همین جوری پیش بره حتما میشه!).

1-     اولا به گفته پیر مغان نباید کدورت های شخصی رو تو این محیط وارد کرد.

2-     غیر از اون رسول هم گفته که وبلاگ جای این حرف ها نیست.

برای همین من از طرف خودم و سایر دوستان یعنی رسول، حسین و رضا (که بعضیا فکر میکنن من باهاش مشکل دارم ولی این طور نیست!) اعلام میکنم که ما با کسی سر جنگ نداریم و با همه در صلح و صفا هستیم ...
ضمنا اگر کسی هم دنگ و فنگ راه انداخت ما نداریم کسی را سر جنگ...
و به گفته بعضی از دوستان - که زندگی زیباست اگر زیبا بنگریم - ما هم سعی می کنیم زندگی رو رسم خوشایندی ببینیم...
 

زندگی رسم خوشایندی است

زندگی بال و پری دارد با وسعت مرگ

زندگی پرشی دارد اندازه عشق

زندگی چیزی نیست که لب طاقچه عادت از یاد من و تو  برود

زندگی حس غریبی است که یک مرغ مهاجر دارد

زندگی گل به توان ابدیت    

زندگی ضرب زمین در ضربان دلهاست

زندگی هندسه ساده تکرار نفس هاست

آری آری زندگی زیباست

زندگی آتشگهی دیرنده پا برجاست

گر بیفروزیش رقص شعله اش در هر کران پیداست

ور نه خاموش است و خاموشی گناه ماست...

 

محمد

محرم آمد و...

       این حسین کیست که عالم همه دیوانه اوست   
                                                      این چه شمعی است که جانها همه پروانه اوست

خیلی ها از این فرصت استفاده می کنند و هر چیزی رو که می خوان به اسم مرثیه به خورد ملت میدن.خصوصا توی این ایام که بازار سخنرانی و سخنوری داغ و گوش شنوا هم مثلا زیاده…

ولی خوب پای هر حرفی هم نباید نشست!خیلی ها بجای اینکه حرف از امام حسین و اسلام بزنن شروع می کنن به گفتن از… که شاید آدم رو گمراه هم بکنه!

بالاخره باید یه جوری از این همه گوش …استفاده کرد دیگه!

       
          تشویش پیر وقت مغان می برند باز      وین سالکان نگر که چه با پیر میکنند

          ما در برون در شده مغرور صد فریب       با هود درون پرده چه تدبیر میکنند؟

البته این مطلب که شمول عام نداره ولی به قول یه نفر بعضی چیزها یک دونش هم زیاده...

محمد 

آخری خوش برای یک تراژدی

چهارشنبه رفتیم شیراز .

 

می خواستم از اتفاقات مسیر  تهران – شیراز بگم. از تخت جمشید از حافظ و سعدی و خواجوی کرمانی بگم. از قا انی و از وصال شیرازی بگم. از بازار وکیل و ارگ کریم خانی و موزه نارنجستان بگم  اما اتفاقی که موقع برگشتن افتاد مانع از اون شد .

 

جمعه حدود ساعت دو بعداظهر برف شدیدی در شیراز شروع به باریدن کرد . به همین دلیل از ساعت هشت سه پرواز شیراز به تهران کنسل شد . ملت ریختن تو دفتر ترافیک ایران ایر که حالا که بلیط هامون کنسل شده چیکار کنیم . یکی از مسئولان شیفت شب که جلو اومده بود و احساس پاسخگویی شدیدی میکرد (!) در جواب مردم گفت : اینجا بلیطتون رو باطل می کنیم و شما باید با مراجعه به آژانس های هوایمایی و  دوباره بلیط تهیه فرمایید!!  و این یعنی یک هفته چرخیدن در شیراز.

 

اینجا بود که صدای ملت در اومد . شروع کردن داد قال که : چه وضعشه . مثل سر و صدا های این مدلی که همیشه جند نفر از میان جمعیت شروع به صحبت می کنند ، سه نفر صداشون رفت بالا .

 

اولی مردی ( که شبیه سیروس گرجستانی  ) بود که ادعا میکرد : من فردا بلیط  خارج از کشور دارم و کلی متضرر میشم . می گفت : یعنی چی که بریم آژانس های هواپیمایی . ایران ایر در مقابل بلیط هایی که فروخته مسئولیت داره . باید پرواز جایگزین بذاره . چه جوری  400 تا مسافر می خوان بلیط تهیه کنند و از این جور حرفا

 

دومی خانمی بود که خیلی شمرده و آروم  همون حرفا را تکرار می کرد که ایران ایر موظف به ارائه پرواز جایگزین است و اگر قرار باشه 400 تا مسافر تو لیست انتظار پرواز های دیگه برن که نمیشه و از این حرفا.

 

سومی آقایی بود که از حرفاش بر میامد که پزشکه و  شنبه در تهران بیمار داره . میگفت که تا وقتی مسافر ها نمی تونند پرواز کنند ایران ایر یاید به آنها جا و غذا بده . از خاطراتش در کنسلی های دیگر می گفت. که چطور پرواز ها کنسل شده را با چندین ساعت تاخیر به صورت جایگزین می فرستادند. 

 

حدود یک ساعت از این گفت و گو ها  نگذشته بود که مرد اولی که کلی از سوی جمع صحبت کرده بود امد آروم کنار گوش آقای دکتر گفت : برو پیش اون آقاهه که اونجا ایستاده  اسمتو یاداشت کن . پروازت برای فردا صبح  اوکی میشه. ا.ن مرده خودش رفتت و آقای دکتر هم که دید اسمش را کارمند ایران ایر  یادداشت نمیکنه به داد و قالش ادامه داد.

 

خلاصه ما با اولین پرواز صبح شنبه اومدیم . نمیدونم پرواز جایگزین شیراز - تهران برقرار میشه یا نه.   
 
حسین

برف ؛ نعمت یا عذاب!

سلام
یه دو سه هفته ای هست که کل ایران عزیزمون در برف  و سرما و یخبندان به سر می بره! تقریبا تمام نیمه شمالی ایران هوای سردی رو پشت سر گذاشته.
( نه ٬ نمی خوام گزارش سازمان هواشناسی بدم)
بهترین شکر نعمت مگه استفاده درست از نعمت نیست؟ یادمه دبستان که بودیم بهمون      می گفتن که روز معلم یا روز مادر نمی خواد هدیه ای به آنها بدید ٬درس خوندن شما بهترین هدیه به آنها است. خلاصه  شده بودیم رفته بود...
حالا هم که خدا داره به ما نعمت می ده و قدرتش رو نشون میده ٬ عرضه درست استفاده کردنش رو نداریم. از برف نمیشه استفاده کرد؟ حداقل نگیم خدایا این برف رو قطع کن بابا! مردیم...

مطلع شدم که توی گیلان / رشت  دو متر برف اومده. آب قطع شده. برق ۸ ساعت قطع شده بوده. خیابانها قابل عبور و مرور نیست. نانوایی ها دو روزه بسته است. شنیدم که خانواده ای برای تامین آب از بالای پشت بام خود برف اورده و آب کرده و خورده!! باور می کنید؟ این رو از دهن یکی از اهالی اونجا شنیدم که : این برف عذابه نه نعمت  .
فرماندار رشت هم پشت تلویزیون می گه که برق دو منطقه ۱ ساعت قطع بوده و مشکل خاص دیگه ای نداریم!!  وقتی که پدرم با تلفن با یکی از اهالی اونجا صحبت می کرد ٬ یارو فحش می داد به فرماندار و می خواست بره خفه اش بکنه اینم وضع رضایت ما از نعمت خداوند...
یادم رفت بگم:  برف پارو می کنن ٬ هشتاد هزار تومان
-----------------------------------------------------------------------------------------------------

عشق از دوستی پرسید :تفاوت منو تو در چیست؟دوستی گفت من دیگران را با سلامی آشنا میکنم تو با نگاهی.... من اونهارو با دروغ از هم جدا میکنم تو با مرگ...


رسول