برای روز میلاد تن خود من آشفته رو تنها نذاری ...

این شعر هم هدیه تولدت:

 

ما گذشتیم و گذشت آنچه تو با ما کردی...

مطمئن باش و برو

ضربه‌ات کاری بود...

دل من سخت شکست...

و چه زشت

به من و سادگی‌ام خندیدی...

به من و عشقی پاک

که پر از یاد تو بود...

و خیالم می‌گفت تا ابد مال تو بود...

تو برو !

برو تا راحتتر

تکه‌های دل خود را آرام

سر هم بند زنم...

نظرات 4 + ارسال نظر
حسین دوشنبه 13 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 09:46 http://totanj

دوست داری و دوستت دارد.

غرور داری و غرور دارد !

سلام کن ؛ سلام می کنــد ...

دیگر این دل آن دلی نیست که در آرزوی یک یار با وفا باشد ،

این دل از بی وفایی خود نیز بی وفا شده است....

دیگر این دل آن دلی نیست که در انتظار یک همزبان و همیار باشد ،

این دل از تنهایی خرد خرد شده است....

دیگر این دل آن دلی نیست که کسی را دوست داشته باشد ،

این دل از شکست و بی محبتی بی احساس شده است....

دیگر این دل آن دلی نیست که در تب و تاب یک لحظه عاشق شدن باشد

بی قرار باشد ، چشم انتظار باشد ، این دل از انتظار خسته شده است....

دیگر این دل آن دل سرخ و با احساس نیست ، این دل احساساتش همه سوخته شده است....

دیگر این دل آن دل پر غرور نیست ، این دل غرورش شکسته شده است....

دیگر این دل هیچ همدل و عشقی را نمی خواهد...

علی سعیدی سه‌شنبه 14 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 10:07

جالب بود!

از نظرت ممنون!

آرمان شنبه 18 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 18:58 http://blog.360.yahoo.com/blog-BCvyUVEwaasXN6HTohXTlNR4OcBVwFVQ?

این شعرا رو از کجا میاری؟ شاعرش کیه؟ آیا میشه از این شعرات در جای دیگر هم استفاده نمود؟! مثلا یه جایی مثل یه وبلاگ؟! ;)

شما صاحب اختیاری!!! اصلا بیا خود من رو بردار ببر...

آرمان یکشنبه 19 آذر‌ماه سال 1385 ساعت 20:19

من چاکرتم راسل جونم! ولی بازم نگفتی شاعرش کیه ها ! کلک! بگو کیه!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد