صبر...

بعضی چیزا دوست داشتنی نیست
عادت کردنیه
عین مزه‌ی تلخ قهوه،‌ که هزار بارم که بخوری نمی‌تونی مزه‌شو دوست داشته باشی، ‌چون تلخه،‌ تلخی هم دوست داشتنی نیست
ولی عادت می‌کنی، بعد یه مدتی دیگه تلخ نمی‌بینیش
داشتم می‌گفتم
پس چیزی که دوست داشتنی نیست رو نباید ریخت دور، ‌میشه عادت کرد بهش،‌ تحملش کرد
عین مزه‌ی تلخ قهوه
به خاطر بوش
به خاطر فقط بوی قهوه‌ش
بوی قهوه‌ی تلخ ِ تلخ ِ تلخ

بعضی آدمها رو هم باید  تحمل کنی ٫ فقط به خاطر اینکه آدم اند...

نظرات 11 + ارسال نظر
فرهاد.آیینه سه‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:18 http://mirror.blogsky.com

سلام رسول جون... ببین این دقیقا تفکر من نسبت به آدماست...اما خیلی ها قبولش ندارن... من خیلی این حرفو به همه زدم که من دلیلی برای دوست نداشتن آدما نمی بینم... تنها دلیل اینکه آدمند و آفریده ی خدا... اما بعضی ها تفکر من رو قبول ندارن... مهم اینه که خودم قبول دارم و با این تفکر زندگی می کنم و محبت رو دریغ نمی کنم... حتی از دشمنم...

فرهاد.آیینه سه‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:20 http://mirror.blogsky.com

در ضمن به نظر من هیچ مشکلی نیست اگر آدم منبع نقل قول رو اعلام نکنه... مهم مطلبیه که باید گفته بشه... مهم مغز کلامه...
والسلام...

علیرضا سه‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 09:43

بعضی آدمها رو هم باید تحمل کنی ٫ فقط به خاطر اینکه تو ، خودت آدمی ، خوشون به درک ! البته اونام آدم نیستند وگرنه قابل تحمل بودند نه مجبور به تحمل !

صادق سه‌شنبه 10 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 18:32

نمیدونم برا چی این مطلب و نوشتی
اما بدون دارم تمرینش می کنم
همین صبر و می گم
باور کن سخته
امتحان کردی؟
البته به نظر من می شه اصلا بعضی ها رو نادیده گرفت نه تحمل کرد

محمد مهدی چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 00:47 http://lost-joseph.blogsky.com/

- درک خاصی از این قضیه ندارم (منظورم درکیه که از طریق اون بتونم مطلبت رو حس کنم.)
چون نه کسیه که بخوام تحملش کنم(یعنی اگه کسی باشه خودم رو با تبری از اون راحت میکنم تا بخوام تحمل کنم) و نه قهوه و مزه تلخش هم چین حس تاریکی بهم میده.

- اما خودم رو مجبورم تحمل کنم
چون مثلش مثلٍ مثل راهیه که مجبوری ازش عبور کنی تا به آخرش (به اونی که میخوای) برسی.
(البته میدونی که فرق دارن ولی به هر حال...)

صادق چهارشنبه 11 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 17:11

بودیم و کسی پاس نمی داشت که هستیم
باشد که نباشیم و بدانند که بودیم.
(اینم دلیلش)

[ بدون نام ] پنج‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 11:17

منظورت رو نفهمیدم...
ولی خواهش می کنم بیشتر از این توضیح نده چراکه مطمئنم کمک چندانی نمیتونی بکنی.

عطا پنج‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 11:19 http://www.booksociety.blogsky.com/

نظر قبلی مال من بود. البته شاید حدس زدنش سخت نباشه.

امیر هبوط پنج‌شنبه 12 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 17:40 http://hobooooot.blogfa.com

سلام
از اینکه با وبلاگت آشنا شدم خیلی خیلی خوشحالم
اینو جدی میگم
چندتا پست قبلی تم همشو خوندم
امیدوارم همیشه شاد و سر زنده باشی
اگه اسمتو تو بخش نظرات ببینم خوشححال میشم
این خوشحالی رو از من دریغ نکن
ممنون از وقتی که برای وبلاگت میزاری

علی سعیدی شنبه 14 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 19:44

تا حالا با شیر و شکر یا خامه و شکر امتحان کردی؟
البته می تونی چیز دیگه ای هم بخوری...




یا حق

آرمان دوشنبه 16 بهمن‌ماه سال 1385 ساعت 23:55

تحمل کن اگه حتی تحمل کردنش سخته ... میشه بعضی ها رو هم شست (به ضم شین) و گذاشت کنار! دیگه تحمل تموم میشه! فقط به خاطر اینکه آدم نیستن!!

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد