بوی باران بوی سبزه بوی خاک
شاخه های شسته باران خورده و پاک
آسمان آبی و ابر سفید؛ برگهای سبز بید؛عطر نرگس رقص باد...
نغمه شوق پرستوهای شاد
خلوت گرم کبوتر های مست
نرم نرمک می رسد اینک بهار
خوش به حال روزگار...
سلام!
سال نو مبارک.مدت زیادیه که مطلب ندادیم.هم من هم حسین و هم رسول اردو جهادی بودیم.البته من باید زودتر از این مطلب می دادم اما نشد.
جاتون خالی به ما که خیلی حال داد.واقعا خوش گذشت.هم از نظر خورد و خوراک (هر روز ۳ مدل صبحانه ) هم از نظر آشنا شدن با بقیه.واقعا فارغ التحصیلای با حالی داریم.البته منظورم فعلا اهل جهادی هاست.همشون که نه ولی اغلب اهل شوخی و بگو بخند و آوازاند و البته دین و ایمونشون هم سر جاشه.هر چند از چند نفر شنیدم که ظاهرا بعضیا چیزهایی از اردو تعریف کردند که یا واقعیت نداشته یا یه کم زیادی توش مبالغه کردند.به هر حال به همه شرکت در این اردو رو توصیه می کنم.منظورم اینه که اونهایی که نیومدند واقعا از دستش دادند.
من هم اردو زیاد رفتم هم مسافرت.اما واقعا این سفر و این اردو با همه چیز فرق داره.به قول حسن(ناظمی نه!) جهادی یعنی انتظار...!!!تا وقتی نرفتی دوست داری که حداقل یه بار تجربش کنی.وقتی تجربش کردی حسرت اونایی که باهاش صفا کردند رو می خوری.وقتی تو هم باهاشون همراه شدی دیگه تهران موندن و بهتر بگم جهادی نرفتن تو عید برات میشه عذاب!
من که زودتر برگشتم اما همه حتی اونایی که ادعا می کنن روحیشون کارگریه از گریه های آخر جهادی و اینکه با تموم شدن جهادی اصلا خوشحال نشدن تعریف می کنن.شاید این مطلب زیادی خصوصی شد.آخه تا کسی جهادی نرفته باشه اینا براش خنده داره. اینا رو نمی فهمه!
من هنوز هم بز اینکه وقتم رو تو تهران تلف نکردم و رفتم جهادی خیلی راضیم. البته وفت تلف کردنی که من میگم با اونی که تو اذهانه فرق داره.شاید دیگه تهران موندن تو وقت جهادی معنی وقت تلف کردن بده.
البته متاسفانه تمامی عوامل اغلب بر علیه جهادی رفتنه.خونواده؛ دوست؛ آشنا ( شرایط درس خوندن تو جهادی واسه کسی که بخواد بخونه از تهران بهتره).تازه تیکه و طعنه بقیه هم بعضی وقتا آدم رو اذیت میکنه:
اردو جواتی رفتن هم شد کار؟!
دانی که به دیدار تو چونم تشنه؟ هر محظه به دیدنت فزونم تشنه.
من تشنه آن دو چشم مقهور تو ام عالم همه زین سبب به خونم تشنه!!!
خلاصه بی خیال هر چی تو تهران و کیش و ...هست جهادی ما یه چیز دیگه است.شاید این همون انتظار باشه!
بدین پایستگی جشنی بدین شایستگی روزی
شما را در جهان هر روز جشنی باد و نوروزی...
خنک آن قماریازی که بباخت هرچه بودش
بنماند هیچش الا هوس قمار دیگر ...
خوشحالیم که شما را مجدد دیداری به ما دست داد...
یادتان باشد که هنوز افرادی هستند که حسرت جهادی رفتن را سال ها و سال ها در دل خود می پرورانند و سال ها می گذرند... و هر سال مشکلی نو... در این موارد قسمت حرف اول را می زند... انگار کسی هست که تا اون نخواهد هیچ کس این سفرها نصیبش نمی شود... موفق باشی...
یا حق...
اگه از اردو جهادی ها فقط همین دوستانی که پیدا کرده ام برایم می ماند، کافی بود.
به قمار خانه رفتم همه پاکباز دیدم
چو به صومعه رسیدم همه زاهدد ریایی
سلا محمد جان... از دست شما مفیدی ها... این که نشد که.... همش یه ظرف آب می گیرین جلو آدم تشنه بعد میگین نخور.... اینو میگم چون نذاشتین من بیام(کلی میگم ها منظورم به شخص نیست)....به گفته ی خودتون:«حضور افراد غیر مفیدی ممنوع است» این که نشد رسم رفاقت که... اما نوش جان امیدوارم همیشه همینجوری بهت بچسبه و هم این دنیا رو داشته باشی هم اون دنیا
آدمی در عالم خاکی نمی آید به دست
عالمی دیگر بباید ساخت وز نو آدمی....
ولی من فکر می کنم خیلی از چیزایی که واسه جهادی میگن درسته....
واسه چی می خواید پنهونش کنید؟
یادم نیست قبلاً اینجا آمده بودم یا نه، در هر صورت موفق باشید!
حسرت؛
آه؛
فغان؛
...نایی برایم نمانده.
محمد جان
بابا دمت قیژ ! بازم به مرام تو که یه دستی به اینجا می کشی.
جهادی یه چیزی که تا کسی نیاد نمیفهمه واقعا چیه.
شرکت تو جهادی تجربست ًَُ برگزاری جهادی تجربست
دوستان چیز دیگرند.
به ا مید جهادی آینده...
سعید جان گل
جهادی رو اون طور که هست بشناس؛ نه اون طور که میگن!
فعلاْ خودافص...