فصلی دگر ...

۱ - قراره یه اتفاق های خوبی واسه وبلاگ بیفته . محمد دوباره شروع به نوشتن میکنه. امیدوارم اولین پست بعد کنکورش رو سریعتر بده .

۲- منتظر یه قالب جدید واسه وبلاگ باشید ( به مناسبت ورود محمد !)

۳- داریم نزدیک امتحان های میان ترم می شیم. یه مشغله فکری !!!

منتظر یه تحولاتی در وبلاگ باشید

این نیز بگذرد

ماه رمضون تموم شد ! نمودنم چرا اینجوری شد ولی خیلی تجربه تلخی بود . شاید به خاط همزمان شدن با اولین ترم دانشگاهی بود و شاید هم به خاطر ...

پست این دفعه انسجامی نداره . رشته های ذهنی بوده که تو یه جمله پریده بیرون. خودتون ببخشید . ای کاش واقعا قدح اندیشه ای وجود داشت.

خیلی موضوع واسه طرح کردن دارم. خیلی مطلب تو ذهنم می چرخه اما نمی دونم چی شده . حتی از مرور کردن این مطالب برای خودم هم واهمه دارم . اصلا معلوم نیست چی شده . ..

مطالبی که قبلا واسم مهم بوده و شاید حتا دغدغده بوده حالا دیگه مطرح نیست . فکر کردن به این موضوع باعث میشه به مسایل الانم یه جور دیگه نگاه کنم.
اما این دلیل نمی شه مواجهه با مسائل امروزم و دست و پنجه نرم کردن با اونا نباید شونه خالی کنم.

شاید بعضی از باور هام به بخاطر جبهه گرفتنم در برار طرف مقابلم بوده. ( این رو تو مطلب رضا هم حس کردم.) خوب حالا که طرف مقابل عوض شدن حس میکنم من هم دارم تغییر موضع می دم. از این راضی نیستم هر چند در ظاهر این تغییر رو به نفع خودم می دونم. اما به فکر فردا هستم . فردا چی ..

ماهی تا تو آبه قدر آبو نمی دونه . هر چند نا سپاسم. به این موضوع شک ندارم

دانشجو شدم . دارم دانشجویی می کنم از این راضی نیستم و لی انگار هستم چون تو عمل چیزی نشون نمی دم. تا کی خدا می دونه.

یه جور ایده آلستی داره همراهم حرکت میکنه. این رو از گذشته به ارث می برم. تمام آدم های جدید اطرافم رو ایده آل می خواهم . نبوده ، نیست و نخواهد بود. احساس می کنم می تونم رو یه عده تاثیر بذارم. ولی نمی دونم قدرتشو دارم یا نه. نکنه خودم هم ..

خدا یا من ضعیف تر اونی هستم که بتونم خودمو نجات بدم . تو دست منو بگیر

وسیع تر و تنها تر

اول از همه یه خسته نباشید به همه  شما.  تبریکات زیادی شنیدید یکی دیگه هم روش . مخصوصا این ماه . من که حس می کنم ماه رمضون داره همین جوری میگذره. (جا نمونیم ها !!) . ازبیست شهریور تا حالا پست ندادم. نه اینکه وقت نشده ؛ امکانش نبوده یا خبری نبوده نه هیچکدوم ...

 خیلی خوشحالم می بینم که دوستام توی دانشگاهای مختلف و رشته های متنوع قبول شدن  و دارن کلی با اونجا حال می کنند . از یه جهت هم چون کمتر می بینمشون یه جورایم ! می بینم اکثرا  وبلاگ ها تو مایه های دانشکده ها و ثبت نام و خلاصه  زندگی جدیدشون سیر می کنند منم نخواستم خارج بزنم .
1- قدمگاه 
کلا خیلی باید راه بریم . از اول صبح که میای تا بعد الظهر  . اولاش که عادت ندارم زانو درد گرفتم.
2- الافگاه
نمی دونم  تعرفه من اینجوری شده یا کلا سیستم ترم صفری ها همینه . یه 8-10 یه 5-7 یا مثلا چهار شنبه فقط 8-10 صبح
3- حواشیگاه
کلا اینجا همه دنبال حاشیه مسایل هستند. درس تو اولویت بعدی قرار می گیره. کدوم استاد بهتره یا کدوم  سر کلاس  فحش میده  ... چه بدونم (!) از این حرفا دیگه.
 4- خوراکگاه
نمی دونم  اول  ترم اینجوریه با کلا همینه . فعلا که غذا خوبه.
 ۵- خوابگاه
۶- دانش   گاه  !!
درس ها خیلی سختی . منم نگران هستم. دیر بجنبم ..

حسین

 ***********************

به سلامت دارش....

مثل اینکه رسم شده تو وبلاگهای تیمی یه نفر که مطلب می ده ٫ نفرهای بعدی به عنوان پی نوشت یه ذره فوضولی کنن تو کارش ولی من فقط می خوام بگم:

کسی که رسم سفر می نهاد اول بار           چگونه ریشه برید از دیار  و رشته ز یار؟

بر آن سرم که گر هر چه مدد کند ناچار               به یاد یار و دیار ، آن چنان بگریم زار

که از جهان ره و رسم سفر بر اندازم

                                                 که از جهان ره و رسم سفر بر اندازم...... (رسول)

 

۱۱/ ۹

 
                                                                                                        

75 استاد دانشگاه‌های آمریکا: حملات یازده سپتامبر، توطئه کاخ سفید بود

               
ساعت هشت و چهل و شش دقیقه بامداد سه شنبه یازده سپتامبر سال 2001 یک فروند هواپیمای بوئینگ 767 متعلق به شرکت هوایی آمریکن ایرلاین با 81 مسافر و 91 هزار لیتر سوخت به برج شمالی مرکزتجارت جهانی نیویورک اصابت می کند. شانزده دقیقه بعد در ساعت نه و دو دقیقه هواپیمای دیگری با 56 مسافر به برج جنوبی می خورد.

سی و پنج دقیقه بعد پرواز شماره 77 با 58 مسافر به ساختمان پنج ضلعی وزارت دفاع آمریکا در واشنگتن اصابت می کند.

و سرانجام در ساعت ده و 10 دقیقه صبح یک بوئینگ دیگر با 38 مسافر در شنکسویل ایالت پنسیلوانیا واقع در 240 کیلومتری شمال غربی شهر واشنگتن در اثر درگیری مسافرین با تروریست ها سقوط می کند.

 رخدادی که شاید تاریخ عصر جدید را دو بخش تقسیم کرد: دنیای پیش از 11 سپتامبر و دنیای پس از آن. دو دنیایی که با وجود فاصله زمانی کمتر از 24 ساعت، عمیقاً با هم متفاوتند.

هر کی یه جوری این واقع رو نگاه می کنه. به نظر من به تعداد آدمهای زمین راه واسه تحلیل این ماجرا است.(!) از سراسر دنیا ؛ با اخلاف شدید و بعضا هم عقیده.

از همه اینها که بگذریم این حادثه بعد از ۵ سال هنوز تاثیراتشو داره . هنوز عده انسان بی گناه به خاطر اون کشته می شن. هنوز ...

 

والفجر...

دل این سوره فجر

پشت این صبح مبین

به تفاسیر نگاه تو اگر گرم نبود

شب ظلمانی یخبندان را

هیچ از قالب تکرار زدن شرم نبود ...

 

من چه می فهمم که امشب چه شبیه.

منتظرم؟ منتظر کی؟ تو عمل یا فقط حرف‌ ؟؟