تو بخوان نغمه نا خوانده من

 © هفته ای از نوع نو رو پشت سر گذاشتم. تجربه ای جدید. با دوز افزایش روابط عمومی بالا. دیگه برنامه مشخصی داشتن . صبح سر ساعت بلند شدن . شب  سر ساعت خوابیدن.  خودت باید از خواب بیدار بشی چون کسی بلندت نمی کنه. ولی لذت بخشه چون شب که میای خونه استرسی نداری نه مقشی نه کپ زدنی ، نه هیچی !! فقط تو فکر فردایی...

 

 

©© امروز داشتم تازه  وسایل کنکورمو جمع و جور می کردم!!. وقتی اونارو مرتب می کردم یه حس بدی داشتم. کلی کتاب کنکور که اکثرا نو بودن . کلی برگه و جزوه .  یه عالمه تست ... . یه جورایی از خودم بدم اومد . آخه مگه چه خبر بوده . من تو این چهار سال و شاید هفت سال چه بلایی سر خودم ، خانواده و اطرافیان اوردم . اعم از کسایی که می شناختم و نمی شناسم...

 

 

©©© این آهنگی گه گذاشتم مال سامی یوسف خوانده آذربایجانی اصل که تو بریتانیا بزرگ شده. تا حالا دو تا آلبوم داده. که جفتش اسلامی " المعلم" و " مای امت " . حتما ویدئو کلیپ های اونو تو کوله پشتی دیدین . آهنگ" حسبی ربی " به چهار زبونه و یکی از بهترین های اونه.  ویدئو کلیپ فوق العاده ای هم داره.   برام جالب بود اون اون ور دنیا داره چی کار می کنه و خواننده ما اینجا فقط تو کار تکرار کار لس آنجلسی هان .شش تا  از اون آهنگا و یه دانه راجع به امام علی واسه مجوز گرفتن ..!

  

تو هفته که میاد قرار اتفاق هایی بیفته از شما درخواست دعا دارم. انشاالله که عاقبتشون خیر باشه.

 

دل بسته ام به یاری ...

اپیزود اول (درد و دل) :


چند روزی است که بساط وبلاگ و وبلاگ داری به لطف دوستان مفتوح گردیده است. و هم قطاران ما آماده و قبراق در انتظار آینده . نوشتن بسیار سخت شده . خوانندگان وبلاگ بسار سطح آگاهی و شناخت بالایی دارند . نظرات بسیار فهیمانه ای مبذول می دارند که جای بسی شادمانه است.


دیگر نمی شود سرسری و روزمره گفت. از خاله و عمه و دایی گفت. نمی شود از کوه و کوهنوردی از انقلاب و کتاب گردی از تاکسی و اهالی معروفش نوشت.  دیگر نمی توان از خاطرات دهه ی چهل بنویسیم . در یک کلام نمی توان "وبلاگفارسی" داشت!!


کی گفته باید از تحول گفت از تغییر . از سروده های چگوآرا ، گات ها و ترانه هایی که به علت سطح بالای آن است که کسی جز صاحب و احتمالآ ذاکر آن کسی خوش نداردش. باید نوشت . باید وحدت ذات و  سلوک ربانی گفت . از جنید و سنایی از ابوسعید و حلاج گفت.. نباید صمیمی نوشت. از سریال جاودانه "قصه های جزیره " گفت  ؛ از نود  قسمتی نرگس (!) ، از دغدغه بعد کنکور، از ترس دانشگاه ، از رویاهای شبانه . باید گریست اما حرفی نزد ...


اپیزود ثانی (دستی بر آتش تنهایی!) :


چندی است که بحث تملک و عشق ، دوست داشتن و وسعت بحث روز است . در این مورد می تونید به مطلب یادمانه فرهاد و مخصوصا قسمت نظراتش که تبدیل به انجمنی کم سابقه شده است رجوع کنید . اما از حرف تا عمل فاصله بسیار است. خیلی خوشحال که احساس نیاز می کنیم به این دست مسائل . نیاز است اندیشیدن بسیار . مطالعه بسیار نا با دست پر وارد شد . ماند مایعی که شکل ظرف را می گیرند نباشیم . سریع اندوخته هایمان را نبازیم و خلاصه فکر نکنیم وحی منزل تحویل میگیریم... باید اندیشه کنم.
 
 اللهم تقبل توبتنا


پ.ن :
شب ولادت علی علیه السلام  را تبریک عرض می کنم.
یا علی دستم بگیر...

هذا من فضل ربی

 

سلام

 

[*] یک هفته پیش بود که اولین پست وبلاگ را دادیم . شاید علت این تاخیر مشغله های دیگه بچه های این وبلاگ است. البته از آقا رضا توقع بیشتری می رفت  و تو این هفته ها که ما مشغول تفکر (!) هستیم  چراغ این وبلاگ را روشن نگه داره.

 

[**]  این چند وقت ایده های مختلفی را برای ادامه مسیر شنیدم .  فکر کردن درباره اونها لذت ببخش و گاهی ترسناک است !  این که  چه راهی رو انتخاب کنی و ...  شاید بعضی اعتقاد داشته باشند زیاد هم اهمیت نداره. تو حرکت کن بعد از چند سال خیلی از مسایل حل میشه . به هرحال تصمیم گیره در این مرحله مهم و البته سخت   است. 

[***] الان حس عجیبی دارم .  به جور نگرانی . نسبت به آینده و استرس نسبت به تصمیمی که قراره بگیرم که فکر می کنم مهمترین تصمیم تا اینجا ی زندگی باشه . احساس می کنم تصمیم گیری من از مال بقیه سخت تره ! نگرانی  که حتی سر جلسه کنکور هم از اون خبری نبود! فرهاد  یه جمله نوشته بود " دوست دارم رشته ای رو انتخاب کنم که اگه سال سوم دانشگاه افتادم و مردم پشیمون نباشم. "

 

[****] مساله دوم کارهای است که تو این مدت انجام دادم . از روز بعد کنکور تا حالا.

از دوستان که سوال می کردم می گفتند الافی ! بعضی ها هم  واسه اون یه اسمی انتخاب کرده بودند و ...

تو این مدت چند کتاب خوندم که واقعأ دید خوبی راجع به زندگی داد . چند تا سوال توی ذهنم مطرح کرد و خلاصه مفید بود. چند تا فیلم دیدم که حتما در مورد یکی شون میخوام که بنویسم.  برنده اسکار بهترین فیلم 2006

 

 

االلهم اجعل عاقبت امورنا خیرا