آخری خوش برای یک تراژدی

چهارشنبه رفتیم شیراز .

 

می خواستم از اتفاقات مسیر  تهران – شیراز بگم. از تخت جمشید از حافظ و سعدی و خواجوی کرمانی بگم. از قا انی و از وصال شیرازی بگم. از بازار وکیل و ارگ کریم خانی و موزه نارنجستان بگم  اما اتفاقی که موقع برگشتن افتاد مانع از اون شد .

 

جمعه حدود ساعت دو بعداظهر برف شدیدی در شیراز شروع به باریدن کرد . به همین دلیل از ساعت هشت سه پرواز شیراز به تهران کنسل شد . ملت ریختن تو دفتر ترافیک ایران ایر که حالا که بلیط هامون کنسل شده چیکار کنیم . یکی از مسئولان شیفت شب که جلو اومده بود و احساس پاسخگویی شدیدی میکرد (!) در جواب مردم گفت : اینجا بلیطتون رو باطل می کنیم و شما باید با مراجعه به آژانس های هوایمایی و  دوباره بلیط تهیه فرمایید!!  و این یعنی یک هفته چرخیدن در شیراز.

 

اینجا بود که صدای ملت در اومد . شروع کردن داد قال که : چه وضعشه . مثل سر و صدا های این مدلی که همیشه جند نفر از میان جمعیت شروع به صحبت می کنند ، سه نفر صداشون رفت بالا .

 

اولی مردی ( که شبیه سیروس گرجستانی  ) بود که ادعا میکرد : من فردا بلیط  خارج از کشور دارم و کلی متضرر میشم . می گفت : یعنی چی که بریم آژانس های هواپیمایی . ایران ایر در مقابل بلیط هایی که فروخته مسئولیت داره . باید پرواز جایگزین بذاره . چه جوری  400 تا مسافر می خوان بلیط تهیه کنند و از این جور حرفا

 

دومی خانمی بود که خیلی شمرده و آروم  همون حرفا را تکرار می کرد که ایران ایر موظف به ارائه پرواز جایگزین است و اگر قرار باشه 400 تا مسافر تو لیست انتظار پرواز های دیگه برن که نمیشه و از این حرفا.

 

سومی آقایی بود که از حرفاش بر میامد که پزشکه و  شنبه در تهران بیمار داره . میگفت که تا وقتی مسافر ها نمی تونند پرواز کنند ایران ایر یاید به آنها جا و غذا بده . از خاطراتش در کنسلی های دیگر می گفت. که چطور پرواز ها کنسل شده را با چندین ساعت تاخیر به صورت جایگزین می فرستادند. 

 

حدود یک ساعت از این گفت و گو ها  نگذشته بود که مرد اولی که کلی از سوی جمع صحبت کرده بود امد آروم کنار گوش آقای دکتر گفت : برو پیش اون آقاهه که اونجا ایستاده  اسمتو یاداشت کن . پروازت برای فردا صبح  اوکی میشه. ا.ن مرده خودش رفتت و آقای دکتر هم که دید اسمش را کارمند ایران ایر  یادداشت نمیکنه به داد و قالش ادامه داد.

 

خلاصه ما با اولین پرواز صبح شنبه اومدیم . نمیدونم پرواز جایگزین شیراز - تهران برقرار میشه یا نه.   
 
حسین

برف ؛ نعمت یا عذاب!

سلام
یه دو سه هفته ای هست که کل ایران عزیزمون در برف  و سرما و یخبندان به سر می بره! تقریبا تمام نیمه شمالی ایران هوای سردی رو پشت سر گذاشته.
( نه ٬ نمی خوام گزارش سازمان هواشناسی بدم)
بهترین شکر نعمت مگه استفاده درست از نعمت نیست؟ یادمه دبستان که بودیم بهمون      می گفتن که روز معلم یا روز مادر نمی خواد هدیه ای به آنها بدید ٬درس خوندن شما بهترین هدیه به آنها است. خلاصه  شده بودیم رفته بود...
حالا هم که خدا داره به ما نعمت می ده و قدرتش رو نشون میده ٬ عرضه درست استفاده کردنش رو نداریم. از برف نمیشه استفاده کرد؟ حداقل نگیم خدایا این برف رو قطع کن بابا! مردیم...

مطلع شدم که توی گیلان / رشت  دو متر برف اومده. آب قطع شده. برق ۸ ساعت قطع شده بوده. خیابانها قابل عبور و مرور نیست. نانوایی ها دو روزه بسته است. شنیدم که خانواده ای برای تامین آب از بالای پشت بام خود برف اورده و آب کرده و خورده!! باور می کنید؟ این رو از دهن یکی از اهالی اونجا شنیدم که : این برف عذابه نه نعمت  .
فرماندار رشت هم پشت تلویزیون می گه که برق دو منطقه ۱ ساعت قطع بوده و مشکل خاص دیگه ای نداریم!!  وقتی که پدرم با تلفن با یکی از اهالی اونجا صحبت می کرد ٬ یارو فحش می داد به فرماندار و می خواست بره خفه اش بکنه اینم وضع رضایت ما از نعمت خداوند...
یادم رفت بگم:  برف پارو می کنن ٬ هشتاد هزار تومان
-----------------------------------------------------------------------------------------------------

عشق از دوستی پرسید :تفاوت منو تو در چیست؟دوستی گفت من دیگران را با سلامی آشنا میکنم تو با نگاهی.... من اونهارو با دروغ از هم جدا میکنم تو با مرگ...


رسول
 

خدایا! شکر

^ ) باز هم  تعطیلی مدارس و خوشحالی عموم فرزندان دلبد (همان گلهای باغ زندگی). این تعطیلی ها در کنار برف بازی و پیروزی ایران بر بحرین و احتمالا جشن پیروزی انقلاب می تواند زمستان ۸۳ را در ذهن ها جاودانه کند !

^^ ) از شب شعر بگم :.

نمی دونم چرا وقتی یه کار میخواد یه جایی پا بگیره نمی تونیم ازش حمایت کنیم . بگیم  خوبه. کلی واسه اون زحمت کشیده شده.   انشا الله بهتر هم می شه . انگار کوبیدن اقدامات داخلی ، کلاس خاصی داره. بگذریم ...

شعر برگزیده این شب شعر هم زیبا بود.  به خالقش علیرضا تبریک میگم .

 

^^^ ) از قدیم گفتند : " اگه می خوای کسی را بشناسی باهاش  برو  سفر " حالا من اضافه می کنم. "حتی اگه  بین شهری باشه" .

کلی به خودت سختی میدی  تا سر موقع سر قرارت حاضر باشی  تا موجب اتلاف  وقت طرف نشی . اما اون دیر می کنه.  تو مجبوری یکساعت دیگه هم منتظر بمونی و بعد خودت راه  را  ادامه بدی!  چون طرف حال نداشته تا اونجا بیاد و از وسط راه از یه مسیر دیگه رفته !!!

شناخت خوبی بود.

 

^^^^ )  ورود عضو جدیدمون محمد را به فال نیک گرفته و از خداوند منان موفقیتش را خواستاریم.

 

حسین

تا حالا تو یک روز اینقدر...نشده بودم!

نمیدونم احتمالا باید الآن بگم خیلی خوشحالم از این که شروع کردم به...
فرض کنید این ها رو گفتم.

قرار بود امشب برم جشنواره- فیلم یک تکه نان، کمال تبریزی- طبق برنامه اینترنتی ساعت ۷:۳۰ قرار بود فیلم شروع بشه. با هزار دردسر، خودمون و ماشین رو هوا؛ ۲۰ دقیقه ای خودمون رو از خونه رسوندیم سینما. وقتی رفتیم تو دیدیم فیلم ساعت ۸:۳۰ شروع میشه.از تو سینما هم که نمی شد اومد بیرون.خلاصه این شکم گشنه رو با هله هوله و چیپس و پفک سیر کردیم. یه هو چشمم افتاد به کارتهای نظر سنجی دیدم اشتباهی کارت فیلم سالن پایین رو گرفتم. رفتم کارتها رو عوض کردم. بالا که اومدم دیدم اسم فیلم رو نوشته" بیدار شو آرزو". رفتم پیش یکی از کارمند های سینما گفت که برنامه عوض شده و یک تکه نان رو هم قبلا پخش کردیم!!!

داشتم از...می سوختم.گفتیم مهم نیست. اما وقتی رفتیم تو سالن دیدیم که این فیلم واسه بم ساخته شده و خیلی هم... تازه مجبور هم شدیم بشینیم کنار سالن تو ردیف سوم از جلو.
ای بابا آخه این همه بد بیاری اون هم تو 1 ساعت؟!

از همه بدتر اینکه فیلم با یک سری جیغ و داد و آه و ناله شروع شد که بزرگتر ها گفتن واسه بچه هایی که همراهمون هستن خوب نیست. خلاصه همه پا شدیم اومدیم بیرون. الآن هم نیم ساعته که دست از پا درازتر برگشتم خونه...
محمد

هر کسی از ظن خود شد یار من ...

I ) یک بیایم یکم قدر شناس باشیم ... نه احساس میکنید هستید ! قدر شناس تر باشیم .

II ) دیشب یه  کابوسی دیدم . عجب کابوسی بود ٬ خدا به خیر کند ...

III ) یه چند وقتی هست که یکی از دوستان در شرایط بحرانی قرار دارد !! داره با خودش کلنجار میره امیدوارم زودتر به یه نتایجی برسه.

IV ) داشتم دیوان شمس رو ورق میزدم که چند بیت توجهم را  جلب کرد:
  
  آنکه ز چشم شوخ هر نفسی ست فتنه ای
                                                                آنکه ز لطف قامتش هر طرفی قیامتی
   آه کــه در فراق او هــر قــدمی سـت آتشـی             
                                                                آه که از هوای او می رسدم ملامتی

V ) عجب روزگاری شده !  شده  " انظر الی من قال و لا تنظر الی ما قیل" !! 
اگه کسی که داره حرف میزنه تو صنف فکری طرف نباشه اصلا نمیشنوه  طرف چی میگه!  اما اگه برعکسش باشه ؛:« بله درست می فرمایید منم همینا رو میگم» !!

VI ) دهه فجر را به همه شما تبریک میگم . امیدوارم که موفق و موید باشید.

حسین